هر کس موقع خالی کردن جام دلتنگی هایش به چیزی یا کسی رو می کند.
آبی روان ،شاخه ای سبز ،خلوتی ساکت ،چاهی عمیق، گوشی محرم ، صفحه ای سفید وقلمی سیاه ....
حرف های نگفتنی( قسمت هایی از کتاب کویر )
حرف هایی هست برای گفتن ، که اگر گوشی نبود نمی گوییم و حرف هایی هست برای نگفتن ، حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورندو ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد .حرف هایی بی تاب و طاقت فرسا که همچون زبانه های بیقرار آتش اند و کلماتش هر یک انفجاری را به بند کشیده اند کلماتی که پاره های بودن آدمی اند اینان هماره در جستجوی مخاطب خویش اند ، اگر یافتند یافته می شوند ودر صمیم وجدان او آرام می گیرند و اگر مخاطب خویش را نیافتند، نیستند و اگر او را گم کردند روح را از درون به آتش می کشند ....
و کتاب هایی نیز هست برای ننوشتن ومن اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی که باید قلم را بکنم و دفتر را پاره کنم و جلدش را به صاحبش پس دهم و خود به کلبه ی بی در و پنجره ای بخزم و کتابی را آغاز کنم که نباید نوشت .
و شما ای گوش هایی که تنها گفتن های کلمه دار را می شنوید پس از این جز سکوت ، سخنی نخواهم گفت .
وشما ای چشم هایی که تنها صفحات سیاه را می خوانید، پس از این جز سطور سپید نخواهم نوشت .
و شما ای کسانی که هر گاه حضور دارم بیش ترم، تا آن گاه که غایبم، پس از این مرا کمتر خواهید دید.
روحش شاد
حال، هرگاه قلمم نا توان می شود به سخنان دکتر می اندیشم و سکوت می کنم تا آرام شوم.
این چنین است که یاد او همیشه برای من زنده می ماند .
.................. کجای دنیا پرنده را به خاطر پرواز کردن مواخذه کرده اند ؟
چه کسی چشمه را به خاطر جوشیدن و جویبار را به علت روان بودن ، رودخانه را به خاطر جریان داشتن و ابر را به دلیل باریدن، سرزنش کرده است ؟................
هیچ گاه سنگ های کف رودخانه را دیده اید که چطور صیقل خوردند؟این سنگ ها با جریان ملایم آب، به آرامی و با صبوری صیقل خورده اند که هیچ سنگتراشی نمی تواند آ ن ها را به این خوشتراشی در بیاورد.
آدم ها را هم میتوان با صبر و حوصله و مهربانی صیقل شون داد حتی اگر سنگ باشند.
برای یافتن مروارید دریاها را جستجو مکن شاید در گریبان خودت باشد